معنی مریم سعادت

حل جدول

مریم سعادت

از بازیگران سریال دردسرهای عظیم

بازیگر فیلم چک


سعادت

بهروزی

نیک اختری

لغت نامه دهخدا

سعادت

سعادت. [س َ دَ] (ع اِمص) سعاده:
حسودانت را داده بهرام نحس
ترا بهره کرده سعادت زواش.
اورمزدی.
از درگه شهنشه مسعود با سعادت
زیبا به پادشاهی دانا به شهریاری.
منوچهری.
گفتم [ابونصر مشکان] سعادت بنده آن است که پیش خدمت خداوند باشد. (تاریخ بیهقی). سعادت با این یار است. (تاریخ بیهقی).
که کیمیای سعادت در این جهان سخن است
بزرگمهر چنین گفته بوده با کسری.
ناصرخسرو.
تا دور چرخ بر تو سعادت کند همی
از دور چرخ بر تو سعادت نثار باد.
مسعودسعد.
اگر بی هنران خدمت اسلاف را وسیلت سعادت سازند خلل به کارها راه یابد. (کلیله و دمنه). و کدام سعادت از این بزرگتر. (کلیله و دمنه).
مردم از مشتری و زهره ٔ چرخ
خود سعادت چرا طمع آرد.
انوری.
بدل اسیر هوای تو گشت خاقانی
اگر بجان بجهد هم سعادت مرد است.
خاقانی.
بخت که سیاره ٔ سعادت شاه است
یوسف تازه مگر که از سفر آورد.
خاقانی.
با حصول ارادت و شمول سعادت روی بغزنه نهاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
و همچنین نجم سعادتش در ترقی بود تا به اوج ارادت برسید. (گلستان چ یوسفی ص 71).
- سعادت سنج، سنجنده ٔ سعادت. اندازه گیرنده ٔ سعادت:
کمان را استخوان بر گنج کرده
ترازو را سعادت سنج کرده.
نظامی.
هیچ دانی که چندبردم رنج
تا ز رویت شدم سعادت سنج.
امیرخسرو (از آنندراج).


مریم

مریم. [م َرْ ی َ](اِخ) نام مادر عیسی مسیح علیه السلام و او دختر عمران بن ماثان و مادرش حِنَّه بود. بعضی نام پدر او را یواکیم نوشته اند. لقبش عذراء و بتول است. مادر عیسی(ع) دختر عمران و از نسل داود است. برطبق قرآن کریم مادر او پیش از ولادت کودک نذر کرده بود که او را در صومعه به خدمت گمارد سپس زکریا تکفل او را عهده دار شد.چون به هجده سالگی رسید روح القدس بر او ظاهر شد و مریم را به عیسی باردار ساخت. پرتستانها اعتقاد دارند که عیسی فرزند یوسف نجار است: قال یا مریم اءَنّی ̍ لک ِ هذا.(قرآن 37/3). واذ قالت الملئِکه یا مریم ًان ّ اﷲ اصطفیک ِ و طهّرک و اصطفیک علی نساء العالمین.(قرآن 42/3). قالوا یا مریم لقد جئت ِ شیئافَریّا.(قرآن 27/19). انّی ه سمَّیتُهَا مریم و انی اُعیذها بک...(قرآن 36/3). و مریم ابنه عمران التی هأحصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا.(قرآن 12/66).
نبینی که عیسی مریم چه گفت
بدانگه که بگشاد راز نهفت.
فردوسی.
جبرئیل آمد روح همه تقدیسی
کردم آبستن، چون مریم بر عیسی.
منوچهری.
گل آبستن از باد مانند مریم
هزاران پسرزاده از چارمادر.
ناصرخسرو.
مریم مشتری فر است که عقل
جان برآن مشتری فر افشانده است.
خاقانی.
گفتی شب مریم است یکشبه ماهش مسیح
هست مسیحش گواه نیست بکارش قسم.
خاقانی(دیوان چ عبدالرسولی ص 266).
چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه
که مریم عور بود و روح تنها.
خاقانی.
من نخلم و تو مریم من عازرم توعیسی
نخل از تو گشت تازه جان از تو یافت عازر.
خاقانی.
مریم دعاش گفت که چون نصرت تو دیدم
از زحمت یهود غم خیبری ندارم.
خاقانی(دیوان چ سجادی ص 281).
به روح القدس و نفخ روح و مریم
به انجیل و حواری و مسیحا.
خاقانی.
احیای روان مردگان را
بویت نفس مسیح مریم.
سعدی.
- مریم ِ آبستن بودن، مریم ِ بارداربه عیسی بی شوی:
مریم آبستنی است لعل تو از بوسه باش
تا به خدائی شود عیسی تو متهم.
خاقانی.
- پسر مریم، عیسی علیه السلام:
خورشید رابرِ پسرِ مریم است جای
جای سها بود به برِ نعش و دخترش.
خاقانی(دیوان چ سجادی 220).
- رشته ٔ مریم. رجوع به همین ترکیب ذیل کلمه ٔ رشته شود:
تنم چون رشته ٔ مریم دوتایست
دلم چون سوزن عیسی است یکتا.
خاقانی.
- روزه ٔ مریم، اشاره ٔ به روزه ای است که حضرت مریم بفرمان خداوند بگرفت:
روح به روز وصال روزه ٔ مریم گرفت
عید مسیح است خیز روزه گیاهی بیار.
خاقانی.
- مریم آستین،دارای آستینی چون مریم عمران پاک:
عصمهالدین شاه مریم آستین
کآستانش بر جنان خواهم گزید.
خاقانی.
- مریم بکر معانی، با معانی و مضمونهای بکر چون مریم(ع):
مریم بکر معانی را منم روح القدس
عالم ذکر معانی را منم فرمانروا.
خاقانی.
- مریم پاک جان، که جان آلوده ٔ گناه ندارد. معصوم:
روح القدس آن صفا کزو دید
از مریم پاک جان ندیده ست.
خاقانی.
- مریم دوشیزه، مریم عذرا. مریم باکره:
مریم دوشیزه باغ نخل رطب بیدبن
عیسی یک روزه گل مهد طرب گلستان.
خاقانی.
- مریم عور، کنایه از شاخ درخت انگور است در ایام خزان و برگ ریزان.(برهان)(آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

سعادت

(اسم) خوشبختی نیکبختی اقبال مقابل شقاوت بدبختی جمع سعادات، میمنت خجستگی پیروزی. یا سعادت اخروی. آنست که هر نفسی باقی بماند تاابدالابدین بر بهترین حالات خود. یا سعادت دنیوی. عبارت از این است که هر موجودی باقی بماند بر طولانی ترین زمان ممکن بر بهترین حالات ممکن و تمامترین نتایج.

فرهنگ معین

سعادت

خوشبختی، خجستگی. [خوانش: (سَ دَ) [ع. سعاده] (اِمص.)]

فرهنگ عمید

سعادت

خوشبختی، نیک‌بختی، خوشبخت شدن، نیک‌بخت شدن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

سعادت

بختیاری، برکت، بهروزی، بهی، خجستگی، خوشبختی، خوشی، خیر، فلاح، کامرانی، نیکبختی، نیکروزی،
(متضاد) ادبار، شقاوت، نحوست

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سعادت

خوشبختی، بهروزی

کلمات بیگانه به فارسی

سعادت

بهروزی - خوشبختی

فارسی به عربی

سعادت

رفاهیه، هناء

فرهنگ فارسی آزاد

سعادت

سَعادَت، نیک بختی- بَرَکَت و خوش یُمنی (ضد شَقاوَت)، لقب احترامیِ اعاظم رجال

فارسی به آلمانی

سعادت

Sozialhilfem sozial-, Wohlfahrt

معادل ابجد

مریم سعادت

825

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری